جایی هست در فاصله میان کعبه تا لب های تو، من نماز صبح را آنجا می خوانم، نیمرخی به سمت تو و نیمرخی به سوی کعبه، نیم نگاهی به تو، نیم نگاهی به کعبه،

 

 

خدا یک بار از من پرسید: تو چرا گناه می کنی؟ من در پاسخش سر به زیر افکندم و چشمهایم را بستم. خدا دست روی سرم کشید و گفت: پس کی توبه می کنی؟ من بیشتر خجالت کشیدم. گفت: من منتظرم .

فکر می کنم عاقبت خدا مرا ببرد به بازار، روی پیشانی ام بنویسد: فروشی!

 ترا به خدا به هر قیمتی شده، بیا و چشمهایم را بخر، مگذار حسرت دیدنت تا ابد بر دلم بماند ...

من فاصله زیادی با خدا ندارم، اگر دستهایم را بالا بگیرم و روی پنجه پاهایم بایستم، می توانم با نوک انگشت هایم دامانش را لمس کنم ... و خدا فاصله زیادی با من ندارد، اگر لبخند بزند، ضربان قلبم تند می شود،... آنقدر از خدا اینجا می نویسم، تا باز بیاید و چشمهایم را ببوسد ...

نظرات 7 + ارسال نظر
محسن پنج‌شنبه 1 تیر 1385 ساعت 11:26 ب.ظ http://www.e01omid.blogfa.com/

سلام خوبی؟؟؟
نوشتت خیلی جالب هستش خیلی
به منم سری بزن
موفق و پیروز باشی خدا حافظ
از طرف بچه های صالحی و نیش جان بالا

هستی پنج‌شنبه 8 تیر 1385 ساعت 10:11 ق.ظ http://www.selendiya.blogfa.com

سلام
وبلاگ عالی داری
موفق باشی
بابای

یاسمین پنج‌شنبه 15 تیر 1385 ساعت 07:51 ب.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
ممنون بهم سر زدی و ممنون از نظرت
وبلاگت قشنگ و متن ها زیباست
دلت شاد

غریبه جمعه 28 مهر 1385 ساعت 05:27 ب.ظ http://www.goroob.blogfa.com

زیبا بود
( خدا یک بار از من پرسید تو چرا گناه می کنی؟ من در پاسخش سر به زیر افکندم و چشمهایم را بستم).
-----------------
موفق باشی
خوشحال می شم به من هم سر بزنی
بایییییی

فیزیک پنج‌شنبه 16 آذر 1385 ساعت 10:17 ب.ظ http://www.physicsscience.blogfa.com/

سلام.
نئجه سیز؟
والله من کی اینانمیرام سیز بو ۹۹ یاشینان بئله ساز چالاسیز. کاش منده سیزجه یاشییام.
نه دئمک بلکه ده ۱۰۱ یاشادیم.
سیزی یورولمییاسیز.
هله لیک.

پریسا دوشنبه 20 آذر 1385 ساعت 11:38 ب.ظ http://www.dellshodehgan.blogfa.com/

هرگز زندگی ات را قربانی هیچ چیز نکن! همه چیز را قربانی زندگی کن! زندگی هدف نهایی است، بزرگتر از هر کشوری، بزرگتر از هر کیشی، بزرگتر از هر بتی، بزرگتر از هر آرمانی.

ممنون که به ما سر زدین. سبز باشین. . .

بهار جمعه 24 آذر 1385 ساعت 05:45 ب.ظ http://mehrbanyha.blogfa.com

در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

شاید شعر درست نتونسته باشم بنویسمش ولی تا مطلب زیبا تون رو خوندم یاد این شعر افتادم

خیلی زیبا نوشتین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد